یونسیونس، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

روز شمار یک پسر غربی شرقی

شب خرید واسه یونس خان

نوشته شده توسط پدر درتاریخ 15 مرداد 1390 : امشب واسه یونس خان کلی خرید کردیم . پسر گلم امشب با اینکه کوچورو موچوروئه طفلکی خیلی ذوق کرد. واسش یه شهر بادی شبیه اتومبیل خریدیم که عکسهاشو در زیز قرار دادم . نزدیک به 100 تا توپ هم واسش گرفتیم ریختیم داخل ماشینش که همیشه مشغول بازی باشه . یه ماشین قدرتی بنز کوچیک هم واسش گرفتیم که ماشین بازیش هم به راه باشه . بالشت باب اسفنجیشم که معرکس و از امشب به عنوان بالشتش ازش استفاده میکنه . راستی میل بارفیکس هم واسش گرفتیم که تابی که در روز تولدش هدیه گرفته رو بهش وصل کنیم اما هنوز که هنوزه نفهمیدیم تابه رو باید چطور ببندیم . خلاصه بابایی خیلی امشب حال کردی و من و مادرت از این موضوع بسیار خوشحالیم ......
16 مرداد 1390

بابای دانشگاه قبول شدم

نوشته شده توسط پدر در تاریخ ١٠ مرداد ١٣٩٠ : بابایی قبول شدم . دانشگاه قبول شدم . بابات دیروز کاردانی به کارشناسی رشته حسابرسی مشهد قبول شده پسر گلم . بابایی دعاهای تو بی تاثبر نبوده ها . یادته بعضی اوقات میومدم دم گوشت زمزمه میگردم بابا واسم دعا کن قبول شم ؟؟؟؟ یادته ؟؟؟؟ فدات شم قبول شدم خدارو شکر  . فدای تو بشم بابایی گفتم بیام بنویسم تا خوشحال شی گل پسر بابا .......
10 مرداد 1390

فرا رسیدم ماه مبارک رمضان بر همگان مبارک

نوشته شده توسط پدر در تاریخ ٨ مرداد ١٣٩٠ : ماه رمضان رسید و بازهم بوی لحظه های اذان ، لحظه های افطار ، سحر بسیار زیبا و ...... به مشام میرسه . توی این روزها که مردم واقعا گرفتار مشکلات اقتصادی و اجتماعی هستند به نظر من رمضان بهترین تلنگر میتونه باشه .... از طرف یونس عزیزم فرا رسیدن ماه مبارک رمضان رو به تموم عزیزان تبریک میگم و امیدوارم در این ماه تموم مادر و پدرها همچنین من و مادر یونس بتونیم کمال استفاده رو ببریم . التماس دعا . یونس کوچولو امسال برای بار اول بهت زولوبیا بامیه میدم بابایی که مزه ماه رمضون بره زیر دندونات گل پسرم ......   ...
8 مرداد 1390

واکسن یکسالگی یونسی

نوشته شده توسط پدر در تاریخ 6 مرداد 1390 : امروز یونس جون واکسن یکسالگیشو با 2 روز تاخیر زد و خب البته من ومادرش اداره بودیم و زحمتش روی دوش پدر و مادر بزرگ مشهدیش بود . دکتر گفته اگه بدن بچه ضعیف باشه طی یک هفته آینده یا سرخچه یا سرخک و یا عریون میگیره که انشاالله بچمون اینطوری نشه . راستی پسرمون 77 سانتیمتر قدشه و دورسرش 48 و وزنش هم 10 کیلو و 800 گرم بوده . خلاصه اینکه هم من و هم مادرش وارد مرحله جدید زندگی یعنی آغاز دوسالگی یونس شدیم . البته این عکس یونسی نیست ها ...
6 مرداد 1390

تبریک تولد یکسالگی یونس در هفته نامه نخست

نوشته شده توسط  پدر در تاریخ 6 مرداد 1390 : تقریبا دو روز از تولد یونس گلم میگذره که با توجه به هماهنگی های انجام گرفته در هفته نامه نخست - من و مادر یونس به ایشون تبریک تولدش رو گفتیم که در انتهای صفحه دوم این هفته نامه تصویر گل پسرمون به همراه تبریک ما چاپ شد . بنده هم بریده تبریک به پسرمون رو که در شماره 398 مورخ 6 مرداد 1390 به چاپ رسیده رو در زیر قرار دادم. ...
6 مرداد 1390

تولدت مبارک گل پسرم

نوشته شده توسط پدر درتاریخ 5 مرداد 1390 : یونس گلم بابای من تولدت مبارککککککک . بابا قربونت بره 1 سالت تموم شد و امروز وارد دومین روز از دومین سال زندگیت شدی پسرم . بابایی این 1 سالی که گذشت یه حورایی به من ومادرت واقعا سخت گدشت . آخه تو یه جوئرایی بد قلق بود بابا . اما خدارو شکر خوب گذشت . بابایی ببخشید من یکمی دیر تولدت رو تبریک گفتم باور کن نشد . دیشب یعنی شب 4 مرداد واسه شاه پسرمون آقا یونس تولد گرفتیم و مادر و پدر بزرگ مشهدیش به همراه دو تا دایی ها و زن داییشون و پسرداییاش به همراه خونواده زن داییش و عمع سمیرا و شوهرش و معصومه دختر عمش همگی دعوت بودن . همه خیلی زحمت کشیدن . مادر یونس 3 نوع غذا با کلی مخلفات درست کرده بود وهمگی ...
6 مرداد 1390
1